با کاروان حسین(ع)...روز سوم

 

سلام بر تو اى حسين اى فرزند رسول خد اى فرزند امير مؤمنان و فاطمه سرور بانوان سلام خدا براى هميشه، تا هستيم و تا شب و روز باقى است جمعه سوم محرم الحرام سال 61 هجري قمري 1. "عمر بن سعد" يك روز پس از ورود امام عليه السلام به سرزمين كربلا يعني روز سوّم محرم با چهار هزار سپاهي از اهل كوفه وارد كربلا شد. ( ارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص84.) 2. امام حسين عليه السلام قسمتي از زمين كربلا كه قبر مطهرش در آن واقع مي شد را از اهالي نينوا و غاضريه به شصت هزار درهم خريداري كرد و با آنها شرط كرد كه مردم را براي زيارت راهنمايي نموده و زوّار او را تا سه روز ميهمان كنند. ( مستدرك الوسايل، ج14، ص61؛ مجمع البحرين، ج5، ص461. ) 3. در اين روز "عمر بن سعد" مردي بنام "كثير بن عبداللّه " ـ كه مرد گستاخي بود ـ را نزد امام عليه السلام فرستاد تا پيغام او را به حضرت برساند. كثير بن عبداللّه به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهيد در همين ملاقات حسين را به قتل برسانم؛ ولي عمر نپذيرفت و گفت: فعلاً چنين قصدي نداريم. (تاريخ طبري، ج5، ص410) هنگامي كه وي نزديك خيام رسيد، "ابو ثمامه صيداوي" (همان مردي كه ظهر عاشورا نماز را به ياد آورد و حضرت او را دعا كرد) نزد امام حسين عليه السلام بود. همين كه او را ديد رو به امام عرض كرد: اين شخص كه مي آيد، بدترين مردم روي زمين است. پس سراسيمه جلو آمد و گفت: شمشيرت را بگذار و نزد امام حسين عليه السلام برو. گفت: هرگز چنين نمي كنم. ابوثمامه گفت: پس دست من روي شمشيرت باشد تا پيامت را ابلاغ كني. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پيغامت را به من بسپار تا براي امام ببرم، تو مرد زشت كاري هستي و من نمي گذارم بر امام وارد شوي. او قبول نكرد، برگشت و ماجرا را براي ابن سعد بازگو كرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پيكي ديگر از امام پرسيد: براي چه به اينجا آمده اي؟ حضرت در جواب فرمود: "مردم كوفه مرا دعوت كرده اند و پيمان بسته اند، بسوي كوفه مي روم و اگر خوش نداريد بازمي گردم... ." ( تاريخ طبري، ج5، ص410.)




برچسب ها :